پارت یازده :

فکر خوبی بود اما نه برای نباتی که بعد از حوادث امشب، گویی خواب را از چشمانش ربوده بودند. صدای جیرجیرک‌ها و شغال‌های بیابان در گوشش پیچیده بود و افکار دخترک را بیش از پیش در هم ریخته بود. از هم‌اکنون، دل نازکش برای مادر و خواهرانش تنگ شده بود. حتی دلش ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.